صبح رفته بودم آزمایشگاه. نوبتم که شد دیدم بهههه بهههه یه آشنا قراره خون بگیره! کی؟؟ یکی که تو این چند سال دانشگاه سایه ی منو دوستمو با تیر میزد. البته ما هم همچین اوکی نبودیم باهاش. کاریم به کار هم نداشتیمااا ولی خب دیگه!! اون لحظه با خودم گفتم خببب الان حسابی از خجالتت درمیاد. از یه طرفم انقـــــدر که من بد رگم حتی پرستارای حرفه ای هم یه وقتایی نمیتونن رگمو پیدا کنن. این که حالا پرستارم نیست. احتمال میدم یه مدرک برای خون گرفتن, گرفته.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Khoshpokht indianets سگ پامرانین وبلاگ جنت سادات | به نام امیر عشق به یاد امیران یاران جنگ یاد شهدا امام شهدا NAGOYIMO کانال مهندسی مکانیک بانک اطلاعات مشاغل آگهي تايم حفاظ سرنیزه رو دیواری آژانس تبلیغاتی غرب صبا مطلب